
هنوز بيش از چند ماه از ماجراي غدير خم نگذشته بود كه منكران ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با يك مشكل جدي روبهرو شدند. آنان در رويارويي با سؤالها و موضوعهاي جديد مطرح شده، پاسخ در خوري را از قرآن كريم نيافتند و چارهاي جز اين نديدند كه به نظرات همه اصحاب پيامبر روي آورند و حتي همه ديدگاهها و نظرات ضد و نقيض را به رسميت بشناسند (مسئله تصويب).
امام علي عليه السلام در اين باره ميفرمايند: گاه مسئله و دعوايي مطرح ميگردد و قاضي به رأي خود در آنجا حكم ميكند؛ سپس شبيه همان دعوا نزد قاضي ديگري عنوان ميگردد؛ او درست بر خلاف اولي حكم ميكند، پس آنها نزد پيشوايان كه آنان را به قضاوت منصوب نموده گرد ميآيند. او رأي آنها را تصديق و تصويب ميكند، در حالي كه خداي آنها يكي و پيامبرشان يكي و كتابشان يكي است! آيا خداوند دين ناقصي فرستاده و در تكميل آن از آنها كمك خواسته، يا اين كه آنها شريكهاي خدايند و حق دارند هرچه خواستند بگويند و بر خداوند لازم باشد رضايت دهد؟! يا اين كه خداوند سبحان دين كاملي فرستاد، ولي پيامبر در تبليغ آن كوتاهي نموده است؟! حال آنكه خداي سبحان ميفرمايد: «ما چيزي را در قرآن فرو گذار نكردهايم». در قرآن بيان همه چيز آمده است.[1]
آري جدا نمودن غدير از اسلام، همانند رها كردن نماز قبل از سلام و افطار كردن روزه قبل از وقت غروب است كه تا نماز به سلام ختم نشود نماز شكل نميگيرد و تاروزه به وقت افطار رسانده نشود، روزهاي معنا پيدا نميكند و همه زحمتهاي قبلي به هدر خواهد رفت. ثامن الحجج حضرت عليبن موسي الرضا عليه السلام از پدرش و او از پدرانش از امام محمد باقر عليه السلام در باره آيه شريفه: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» نقل ميكنند كه حضرت باقر عليه السلام فرمودند: «مراد از آن، لااله الاالله، محمد رسولالله و علي اميرالمؤمنين است» و سپس اضافه مينمايند كه «الي هاهنا التوحيد».[2] يعني وقتي پس از نبوت به ولايت ائمه عليهم السلام معتقد شديم، توحيد و اسلام شكل ميگيرد.
آري غدير يعني اسلام كامل و در حقيقت كمال اسلام. غدير نقطه اوج اسلام و غلبه آن بر همه اديان و برافراشته شدن پرچم توحيد ناب بر بام جهان، به دست تواناي موعود امم بقيةالله الاعظم حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را در دل خود دارد كه با در اختيار داشتن آن چه تا روز قيامت مورد نياز بشر در عرصه هدايت و سعادت و تكامل باشد؛ عالم مرده به ظلم و تبعيض و فساد و به عدالتي را با نور عدالت، زنده ميكند[3] و عبوديت خالص و پاك و منزه از هر گونه شرك و آلودگي را در تمام زمين جاري ميسازد.[4]
نبي اكرم اسلام صل الله عليه و آله و سلم در غدير خم در اين باره فرمودند: «اي جماعت مردم، آگاه باشيد من، بيم دهنده و علي عليه السلام هدايت كننده است. من پيامبرم و علي عليه السلام جانشين است. آگاه باشيد همانا آخرين امام از ما حضرت قائم مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. او غلبه كننده بر دينها است (دين اسلام را بر همه دينها غلبه ميدهد). و او انتقام خونهاي اولياي خدا را ميگيرد. بدانيد او ياري رساننده دين خداست؛ بدانيد او از درياي وسيع حقيقت و معرفت مينوشد و هر كس را به فراخور حال و استعداد و كردارش مقام و رتبه ميدهد. او برگزيده و منتخب خداوند و وارث علوم انبيا و محيط بر آن علوم است. او صاحب عقل سليم و ثبات در رأي و عمل است. پيامبران گذشته به آمدنش بشارت دادهاند، او حجت باقي خدا است و پس از او حجتي نيست و حق تنها با اوست و نور تنها نزد او ميباشد. او هميشه پيروز است و شكست در او راه ندارد. بدانيد او ولي خدا در زمين و حاكم او در ميان بندگان و امين به اسرار و ظواهر دين خداست».[5]
اكنون اين پرسش مطرح است كه اين حقيقت، چه زماني تحقق مييابد؟ پاسخ آن را به خوبي در كلام حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها ميتوان يافت. آنگاه كه محمود بن لبيد از ايشان سؤال كرد: «اگر پيامبرصل الله عليه و آله و سلم صراحتاً علي عليه السلام را به عنوان جانشين خود معرفي نمود، چرا علي عليه السلام در خانه نشست و حق خود را نگرفت؟! حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: از پدرم شنيدم كه فرمود:« انما مثل الامام مثل الكعبه اذ تؤتي ولا يأتي»[6] امام همانند كعبه است، همانگونه كه مردم موظفند از راه دور و نزديك هر كس ميتواند نزد كعبه بروند و پروانهوار گرد آن طواف كنند، امت اسلام ميبايست به سراغ امام بروند و از مقام و حريم امام دفاع كنند و پروانه شمع وجود او گردند و چون حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بقيةالله و آخرين امام و حجت الهي است، تا مردم حقيقتاً او را نخواهند و حرف و عملشان يكي نگردد و زمينههاي آمدنش را فراهم ننمايند، خداوند متعال اذن ظهور آن حضرت را نخواهد داد، چرا كه در قرآن فرمود: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»[7]؛ خداوند وضعيت و سرنوشت هيچ امتي را تغيير نخواهد داد، مگر اين كه خود بخواهند. خواستني نه از نوع خواست مردم مدينه از امام علي عليه السلام و مردم كوفه از امام حسين عليه السلام .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج البلاغه، خطبه 18.
[2] . بحار الانوار، ج3، ص277.
[3] . سوره حديد/17.
[4] . سوره نور/ 55.
[5] . احتجاج، ج1، ص63.
[6] . بحارالانوار، ج36، ص353.
[7] . سوره رعد/11
پدیدآونده: محمود اباذري